رویای با تو بودن را نمی توان نوشت نمی توان گفت و حتی نمیتوان سرود
با تو بودن قصه شیرینی است به وسعت تلخی تنهایی
و داشتن تو فانوسی به روشنایی هر چه تاریکی در نداشتند
و...و من همچون غربت زده ای در اغوش بی کران دریای بی کسی
به انتظار ساحل نگاهت می نشینم و می مانم تا ابد
وتا وقتی که شبنم زلال احساست زنگار غم را از وجودم بشوید
بانوی دریای من...
کاش قلب وسعت می گرفت شمع با پروانه الفت می گرفت
کاش توی جاده های زندگی خنده هم از گریه سبقت می گرفت
نظرات شما عزیزان:
پردیس
ساعت22:10---15 تير 1390
سلام دوست عزیز وب قشنگی داری خوشحال میشم به منم سر بزنی ولی فقط وبت البته از نظر من یه مشکلی داره اونم اینه که با رنگ قرمز مطالبت رو گذاشتی