|
دو شنبه 20 تير 1390برچسب:, :: 1:12 :: نويسنده : مهدی
دو شنبه 20 تير 1390برچسب:, :: 1:10 :: نويسنده : مهدی
دو شنبه 20 تير 1390برچسب:, :: 1:7 :: نويسنده : مهدی
جمعه 10 تير 1390برچسب:, :: 12:37 :: نويسنده : مهدی
یعنی میشه که ما دو تا یه روزی به هم برسیم؟ مهم فقط رسیدنه ، حتی اگه کم برسیم یعنی میشه خوشی بیاد دور ما توری بکشه؟ به آرزوهاش برسه هر کی که دوری بکشه؟ یعنی میشه شب بشینم دست روی موهات بکشم؟ کاشکی بدونم چقـَدَرباید مکافات بکشم یعنی میشه که شونه هات فقط پناه من باشه؟ چرا تا حالا نشده ، شاید گناه من باشه یعنی میشه که دستامون با هم مثه یه رشته شه؟ هر کی برای اون یکی درست مثه فرشته شه یعنی میشه با هم واسه خوشبختی زحمت بکشیم؟ یه خواب راحت بکنیم ، یه آه راحت بکشیم یعنی میشه بازم بگی دیوونتم من ، دیوونت؟ دوباره عاشقم بشه اون دل مثل رودخونت یعنی میشه با هم باشیم من و خدامون و خودت؟ درست مثه تولدم ، درست مثه تولدت یعنی میشه که جای من فقط روی چشات باشه؟ تکیه کلام تو بازم ، من میمیرم برات باشه؟ یعنی میشه فقط یه بار خدا به ما نگا کنه؟ میگی نمیشه ولی من ، همش میگم خدا کنه یعنی میشه تو دفترش یه لحظه اسم ما باشه؟ یه چیزی بشکنه فقط ، اونم طلسم ما باشه
جمعه 10 تير 1390برچسب:, :: 12:33 :: نويسنده : مهدی
شبیه برگ پاییزی ، پس از تو قسمت بادم
خداحافظ ، ولی هرگز نخواهی رفت از یادم
خداحافظ ، و این یعنی در اندوه تو می میرم
در این تنهایی مطلق ، که می بندد به زنجیرم
و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد
و برف نا امیدی بر سرم یکریز می بارد
چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟
چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم ؟
خداحافظ ، تو ای بانوی شب های غزل خوانی
خداحافظ ، به پایان آمد این دیدار پنهانی
خداحافظ ، بدون تو گمان کردی که می مانم
خداحافظ ، بدون من یقین دارم که می مانی !!
پنج شنبه 9 تير 1390برچسب:, :: 1:38 :: نويسنده : مهدی
همیشه میگفتن پیدا کردن یه دوست خوب خیلی سخته اما من باورم نمیشد تا اینکه تو رو دیدم که برای پیدا کردن من چه قدر زحمت کشیدی
عهد کردم اگر بوسه داد توبه کنم... بوسه ای داد؛ چو برداشت لب از روی لبم، توبه کردم که دگر توبه بی جا نکنم
mahi ghermezi hastam dar dele shishei to movazebe
ghalbet bash ke nashkane ke man mimiram
سلام من از اداره هواشناسی مزاحمتون میشم ، اینجا یه نفر دلش هواتونو کرده چه کار کنه
یکی محبت می کنه و یکی ناز می کنه !اونی که ناز می کنه همیشه محبت می بینه اما اونی که محبت می کنه همیشه تنهای تنهاست
شمع دانی به دم مرگ به پروانه چه گفت/ گفت ای عاشق دیوانه فراموش شوی/ سوخت پروانه ولی خوب جوابش را داد/ گفت طولی نکشد تو نیز خاموش شوی
بدترین درد این نیست که.....................به اونی که دوستش داری نرسی بدترین درد این نیست که.....................عشقت بهت نارو بزنه بدترین درد اینه که..............................یکی رو دوست داشته باشی و اون ندونه
در خواب نازی بودم شبی.دیدم کسی در میزند.در را گشودم روی او.دیدم غم است در میزند.ای دوستان بی وفا.از غم بیاموزید وفا.غم با ان همه بیگانگی هر شب به من سر میزند
همه ی مداد رنگی ها مشغول بودند...به جز مداد سفید...هیچ کسی به او کار نمی داد...همه می گفتند:{تو به هیچ دردی نمی خوری}...یک شب که مداد رنگی ها...توی سیاهی کاغذ گم شده بودند...مداد سفید تا صبح کار کرد...ماه کشید...مهتاب کشید...و آنقدر ستاره کشید که کوچک وکوچک و کوچک تر شد...صبح توی جعبه ی مداد رنگی...جای خالی او...با هیچ رنگی پر نشد
نشانی از تو ندارم اما نشانی ام را برای تو می نویسم: درعصرهای انتظار،به حوالی بی کسی قدم بگذار! خیابان غربت را پیدا کن و وارد کوچه پس کوچه های تنهایی شو! کلبه ی غریبی ام را پیدا کن، کناربیدمجنون خزان زده و کنارمرداب ارزوهای رنگی ام! درکلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو! حریر غمش را کنار بزن! مرا می یابی
بوسه اسم است چون عمومی است بوسه فعل است چون هم لازم است هم متعدی بوسه حرف تعجب است چون اگر ناگهانی باشد طرف مقابل را مات و مهبوت میکند بوسه ضمیر است چون از قید انسان خارج نیست بوسه حرف ربط است چون 2 نفر را به هم متصل میکند
اگر قرار باشه ظرف 24 ساعت دنیا به پایان برسه تموم خط های تلفن و تالارهای گفتگو و ایمیل ها اشغال میشه. پر میشه از کلمه های (( از اینکه رنجوندمت پشیمونم من رو ببخش یا تو را عاشقانه می پرستم یا مراقب خودت باش )) اما بین این همه پیام یکی از همه تکون دهنده تره (( همیشه عاشقت بودم ولی هیچوقت بهت نگفتم )) پس عشق و محبت را تقدیم آنکه دوستش داریم کنیم شاید فردایی دگر هرگز نباشد
سه جمله ی زیبا : 1) اگر اولش به فکر آخرش نباشی آخرش به فکر اولش می افتی . 2) لذتی که در فراغ هست در وصال نیست چون در فراغ شوق وصال هست و در وصال بیم فراغ . 3) آغاز کسی باش که پایان تو باشد
شکسپیر می گه غرورتو به خاطر کسی که دوستش داری بشکن ولی دل کسی رو به خاطر غرورت نشکن
سرنوشت سه دفعه بهت دروغ میگه؟ اولین بار وقتی به دنیات میاره دومین بار وقتی عاشقت میکنه سومین بار هم زندگی رو ازت میگیره تا بفهمی همش خواب بود و بس
مثل یه گل رز به اب نیاز داره مثل فصول سال که به تغییر نیاز دارن مثل یه شاعرکه به قلم نیاز داره من به تو نیاز دارم
...
پنج شنبه 9 تير 1390برچسب:, :: 1:35 :: نويسنده : مهدی
رویای با تو بودن را نمی توان نوشت نمی توان گفت و حتی نمیتوان سرود
پنج شنبه 9 تير 1390برچسب:, :: 1:33 :: نويسنده : مهدی
میشه مثل یه قطره اشک بعضیا رو از چشمت بندازی .... ولی هیچ وقت نمی تونی جلوی اشکی رو بگیری که با رفتن بازیا از چشمت جاری میشه -+-+-+-+-+-+-+-+-+-
پنج شنبه 9 تير 1390برچسب:, :: 1:25 :: نويسنده : مهدی
رسم زندگی این است روزی کسی را دوست داری و روز بعد تنهایی به همین سادگی او رفته است و همه چیز تمام شده مثل یک مهمانی که به آخر می رسد و تو به حال خود رها می شوی چرا غمگینی ؟ این رسم زندگیست پس تنها آوازبخوان
سه شنبه 7 تير 1390برچسب:, :: 21:16 :: نويسنده : مهدی
اگر باران بودم ،آنقدر می باریدم تا غبار غم از دلت بردارم اگر اشک بودم ، مثل باران بهاری به پایت
می گریستم
اگر گل بودم شاخه ایی از وجودم را تقدیم وجود عزیزت میکردم اگر عشق بودم ،آهنگ دوست
داشتن را
برایت می نواختم
ولی افسوس که
نه بارانم ،نه اشک ،نه گل و نه عشق اما هر چه هستم
دوستت دارم
اگر دبیر ریاضی بودم ثابت میکردم که چگونه شعاع نگاهت از مرکز قلبم می گذرد
اگر دبیر شیمی بودم نام تو را در قلبم پخش می کردم تا محلول با محبت شود اگر دبیر دینی بودم می دانستم که بعد از خدا تو را می پرستم
اگر دبیر جغرافی بودم می دانستم که خوش آب و هوا ترین منطقه آغوش گرم تو است و اگر دبیر
زبان بودم
با زبان بی زبانی می گفتم
عاشقتم |